هندیجان

رودخانه هندیجان و نمای قسمتی از شهر
هندیجان (هندیون ، هندیان ، هندیگان) یکی از شهرهای تاریخی ایران با قدمتی بیش از 3000 سال، در جنوب شرقی استان خوزستان و در 75 کیلومتری جنوب شرقی بندر ماهشهر در غرب شهرستان بهبهان و در شمال بندر دیلم قرار گرفته است. رودخانهای موسوم به هندیجان یا زهره این شهر را به دو نیمه شمالی و جنوبی تقسیم میکند.
هندیجان بندری است که در 30.15 درجه عرض جغرافیایی و 49.43 درجه طول شرقی شهرستان اهواز قرار دارد و ارتفاع این شهر از سطح دریا به 5 متر میرسد. آبادیهای هندیجان در قرون اخیر بسیار بوده اند ولی به علت بیماری طاعون در سال 1247 هجری قمری شهر هندیجان رو به خرابی نهاد.
زبان این دیار فارسی با گویش محلی (گویش بندری) است که البته تشابهات بسیاری میان این گویش و گویش اقوام بختیاری وجود دارد.
تاریخچه
آثار بدست آمده در اين منطقه نشان میدهد که در هزاره چهارم پیش از میلاد انسان متمدن در آن می زیسته است . تپههای تاریخی متعدد و نوشتههای جغرافیدانان قرون اولیه اسلامی نظیر « ابودلف مهلل خزرجی » در مورد آثار تاریخی " هندیجان " که قدیمی ترین سند مکتوب در مورد آثار تاریخی " هندیجان " است شاهد دیگری بر رونق اقتصادی و زندگی اجتماعی سازمان یافته مردم این ديار در هزاره پیش از میلاد است . وجود لغات و اصطلاحات تاریخی که ریشه در زبان عیلامی دارد و آیین های نمادین حاکی از گذشتههای پربار فرهنگی و غنی آن است .
در نزدیکی " هندیجان " آثار بندرتاریخی « " مهرویان یا مهروبان " » و شهر تاریخی « " ریواردشیر" » قرار داشته است كه "مهرویان" از دوره عیلامی تا قرن چهارم هجری و احتمالا تا مدتها بعد نیز بندرتجاری مهمی بوده است که از طریق آن کالاهای سرزمین های دور و نزدیک و حتی کشور چین وارد منطقه میشد و نيز مشاهده شده است که در شهر " ریواردشیر" کشتی می ساختند. رونق و آبادانی "هندیجان" علیرغم جابجایی محل شهر به دلیل تغییر مسیر رودخانه پس از اسلام نیز ادامه یافت و این منطقه در قرون اولیه اسلامی بزرگانی چون علی بن مهزیار اهوازی (هنديجاني) را در دامان خود پرورش داده است .
وجه تسميه هندیجان
این منطقه در گذشته نامهای مختلفی داشته که از آن جمله میتوان به " هندیگان " و " هندوان " اشاره کرد. این واژه پس از ورود اسلام به " ایران " به " هندیجان " و " هندیان " تغییر شکل یافته است. از دیدگاه واژه شناسی تمام این کلمات از لفظ « هند » مشتق شده اند. با توجه به دیرینگی این سرزمین به نظر میرسد لغت " هند " ریشه در زبان سانسکریت دارد که به معنای آب است . این نظر را وجود رودخانه " هندیجان " که به زهره موسوم و معنای " ایزد آب " هست بیشتر تایید میکند. بنابراین با توجه به مستندات دیگری که در این زمینه وجود دارد میتوان گفت " هندیجان " به معنای سرزمین " آب " است. هرچند وجود عدهای از مردم کشور هند در این منطقه به دلیل ارتباط تجاری از طریق خلیج فارس و یا مهاجرت گروهی که در برخی از منابع اشاره میشود غیرقابل انکار است. اما بعید به نظر میرسد که وجود آنها بر وجه تسمیه " هندیجان " تاثیری گذاشته باشد.
جغرافياي تاريخي هندیجان
آثار قدیمی تپههای باستانی پهکن (پهکون) در مدخل شهر هندیجان، تپههای مارضا در جنوب هندیجان، ویرانههای بندر قدیمی و تاریخی مهروبان در قریه امامزاده عبدالله، تپه باستانی صاحب الزمان، برجی، مردو و شاه ابوالقاسم در روستای دهملا، همچنین ویرانههای روستاهای هندیجان که قدمتی 3000 ساله دارند. آثار سد بند قریه بدرانی (لب دریا) و تل گرگ در نزدیکی رودخانه و دریا که پلی نیز در آن منطقه بوده است (بر روی رودخانه زهره)، همچنین آثاری از وجود شهر باستانی بین روستای بزی و کوت مهنا میباشد که مورخان آنرا شهر دیرجان نامیده اند. آثار موجود در امامزاده سید یبر در روستای آسیاب، آثار موجود بین بندر مهروبان تا تپه کدوک (روستای باستانی) در جنوب هندیجان، همچنین آثار و پی های خانههای موجود از بندر مهرویان (مهروبان) تا هندیجان که به صورت زنجیروار وجود داشته است. در بین مردم این دیار داستانی رایج است که میگوید:"اگر بزغالهای در مهروبان بر روی سقف خانهها حرکت میکرده در هندیجان پایین میآمده است".
از دیگر آثار میتوان اشارهای نمود به ستونهای آجری که در اطراف هندیجان نشان دهنده حصاری بوده اند به دور شهر، یکی از این ستونها پایین تر از روستای چم رحمان در کناره رودخانه مشخص است. این ستون نیمی از آن در آب است و نیمی تا سال 1369 در خاک بود، که بر اثر ریزش کناره رودخانه مشخص شده است. قطر آن در حدود 5،4 متر است. همچنین به نظر میرسد که حصاری به شکل نیمی در هندیجان جنوبی و نیمی در هندیجان شمالی و بر دو دروازه در دو سمت رودخانه وجود داشته و نیز پلی مابین آن وجود داشته است. همچنین در سال 1369 در کناره رودخانه هندیجان بالاتر از امامزاده عباس علی سکههایی یافت شد که در حال حاضر در میراث فرهنگی خوزستان وجود دارد. این سکهها که بر روی آنها نوشته شده است آل بویه، نشان دهنده حکمفرمایی فرزندان آل بویه بر این نواحی است. البته اینکه حسن (رکن الدوله) بر فارس حکومت میکرده و هندیجان در آن زمان جزو پارس بوده است خود دلیل مستحکمی بر حکمفرمایی فرزندان آل بویه بر این منطقه است. از دیگر آثار باستانی موجود در این منطقه میتوان به سنگهای نقوش داری اشاره نمود که در بدرانی در اعماق آب و کنارههای رودخانه دیده میشود. قبرستانها نیز که برای باستانشناسان از اهمیت خاصی برخوردارند به 6 قبرستان میرسند که هر کدام مربوط به دورهای از تاریخ است. در خصوص قبرهای این قبرستانها آنچه به چشم میخورد تفکیکی بودن قبرهاست بدین صورت که جای مردان، زنان و کودکان مشخص است. قدیمی ترین قبرستان روبروی مدرسه شوکت (عندلیب) بوده است که با پیشرفت رودخانه به طرف شمال نیمی از آن را آب برده و نیمی دیگر احتمالاً تا سالهای آینده از بین خواهد رفت.
آثار تاريخي ، طبيعي و مراکز دیدنی


مردم و اشتغال
ازنظر اقتصادی رودخانه " هندیجان " نقش تعیین کنندهای در زندگی مردم داشته و این تاثیر گذاری به میزانی بوده که قلمرو جغرافیایی و منطقه را نیز با نام رودخانه مشخص میکردند . رودخانه " هندیجان " که قسمتی از آن از سرچشمه(رشته كوههاي زاگرس در استان كهگلويه و بويراحمد) تا " خلیج فارس" طی میشود و هشتمین رودخانه كشور است که 490 کیلومتر طول دارد. این آبراه به عنوان یکی از مسیرهای تجارت خارجی از گذشتههای دور مورد استفاده بوده است و هم اکنون نیز علیرغم کم شدن آب آن در فصول تابستان شناورهای با ظرفیت بیش از صد تن قادر به رفت و آمد در ان هستند . ضمن آنکه حاشیهٔ رودخانه از دو قسمت شمالی و جنوب تا نزدیکی دریا قابل کشت است و با استفاده از آب این رودخانه انواع محصولات کشاورزی از جمله گندم، جو، دانههای روغنی، حبوبات و انواع صیفی جات کشت میشود.
بخشی از این محصولات به علاوه صنایع دستی که اکثرا از برگ درخت خرما تهیه میشود در گذشته به کشورهای " خلیج فارس " صادر میگردید . صنعت شیلات از کهن ترین صنایع در هندیجان بوده و میباشد که قدمت آن به سالها پیش میرسد . منطقهٔ بحرکان که جنوب هندیجان قرار دارد نیز از مناطق مهم گردشگری و صید میگوی صورتی و انواع دیگر میگوهای مرغوب منطقهٔ خلیج فارس به شمار میرود که در حوزه صیادی هندیجان واقع است . سالن عمل آوری و کارگاه انجماد و بسته بندی میگوی صادراتی و قایق های مجهز صیادان در این منطقه بیش از نیم قرن است که به صید و عمل آوری و بسته بندی و صادرات میگو اشتغال دارند و تعداد زیادی از اهالی در این راستا به کار مشغولند. ماهی های خوراکی و میگو در صید گاههای هندیجان به صورت فراوان صید میشوند که از مهم ترین آنها میتوان به ماهی قباد ، راشگو ، حلوای سفید ( زبیدی )، شوریده، حلوا سیاه، شهری، شانک، هاوور، کوشک، سرخو، میش ماهی، هامور، سنگسر، سبیتی و دختر ناخدا اشاره کرد .
تفریحگاهها
رودخانه " هندیجان " علاوه بر نقشی که در کشاورزي وتجارت منطقه دارد از نظر زیبایی های طبیعی نیز قابل توجه است. درفصل تابستان و اوایل بهار که حاشیه آن به طول چندین کیلومتر پوشیده از گیاهان و گلهای زیبا میشود میتوان گردشگران بسیاری را جذب نماید . سواحل طولانی " خلیج فارس " علاوه برآنکه امکان اجرای طرحهای پرورش آبزیان را میسر می سازد این استعداد را نیز دارد تا همچون گذشته نقش خود را در توسعه تجارت خارجی بازیابد . ضمن آنکه جزایر آن واز جمله جزایر دیره و بنه که زیستگاه پرندگان بومی و مهاجر هستند میتوانند با جاذبههای متنوع خود زمینههای گردشگری در منطقه گسترش دهند . همچنين هندیجان نقاط بسیاری برای گردش و تفریح دارد که میتوان به دو روستای دهنو و کوههای اطراف ( زاگرس ) ، ساحل زیبای بندر بحرکان در کنار خلیج فارس ، حاشیه سواحل رودخانه زهره ، پارکها و باغستانهای اطراف هندیجان که در ماههای انتهایی زمستان و ابتدای بهار از زیبایی و جلوه خاصی برخوردار میباشند، اشاره نمود.
اطلاعات بيشتر
اما به چه دلیل این ناحیه را هندیگان یا هندیجان نامیده اند؟
آیا هندیجان که زمانی به هند علیا معروف بوده است همان هندیجان فعلی است؟
آیا انسانهای اولیه ساکن در آن هندی بوده اند ؟
یا اینکه اسکندر مقدونی به هندیجان آمده است نه به هندوستان!؟

«استرابون» جغرافیدان عهد باستان، خوزستان را از حاصلخیزترین جلگههای جهان میداند. زیرا رودخانههای زیادی این دشت را آبیاری میکرده که امکان کشاورزی و آبادانی را در این منطقه میسر میساختهاست. شاید بر همین اساس بوده که عدهای بر این باورند که نام این سرزمین «هند» یا «اند» بوده که به معنی «جایی با آبهای فراوان» است. ایرج سیستانی در گزیده تاریخ خوزستان میگوید:"هندیجان از شهرهای قدیمی خوزستان میباشد و آنرا معرب هندیگان دانسته اند." از قرائن و شواهد چنین برمی آید که پیشوند هند یا اند، در اسامیی همچون هندیجان، اندیکا ، اندیمشک، اینجان - اندوه و اندیا و غیره با رودخانه و آب مناسبتی داشته است، چنانکه بیشتر شهرها و روستاهایی با این نام همیشه رودخانه کوچک یا بزرگی در کنار خود دارند و آنچه مسلم است آن است، که آب در باور و اعتقادات ایرانیان از احترام و تقدس خاصی برخوردار بوده و آلوده ساختن آن را گناه نابخشودنی می شمرده اند و پیوسته چشمههای آب و رودخانه ر ا نظر کرده (ناهید یا آناهیتا) فرشته آب میدانسته اند.
به نظر میرسد گروهی از مورخان یونانی برای بالا بردن نام اسکندر مقدونی (جلوس 336 و 332 ق.م) فتوحات وی را تا سرزمین هند گزارش داده اند و این در حالی است که بعضی دیگر از مورخان این موضوع را رد کرده اند و معتقدند که مورخان یونان و اروپایی برای ارزش نهادن به اسکندر فتوحات وی را تا کشور هند ذکر کرده اند.
در اینجا ابیاتی باستانى از زبان پیرمردان و پیرزنان سرزمین بختیارى آورده شده است كه جنگ میان ایرانیان و اسکندر را به خوبی توصیف میکند (توضیح این كه: بختیاریها معتقدند كه الكساندر مقدونی نتوانسته شاهنشاهی هخامنشی (داریوش سوم) را شكست دهد بلكه، این جوان متهور مقدونی با گروهی سرباز وارد خاك ایران شده و تا آنزان (ایذه) آمده و در آنجا شكست یافته و به هندیان (هندیجان فعلی) عقب نشسته است و در نبرد با هندیجانیان نیز مغلوب شده و با تیر و كمان شخصی بنام (براز) از اهالی هندیجان مجروح گشته و سپس عقبنشینی مینماید و در مسیر غروب خورشید به عراق میرود و در شهر (اور) جان میسپارد.):
آریو تنگْ تِكُون خودكِرده كهُ ترْ / سِقَنْدر و قْشلس اَویدِنِه چُـر
(ترجمه: آریو برزن تنگ تكاب را بخوبی با ریزش كوه از بالا گرفت/ و اسکندر و لشكر او سست و بیدست و پا شدند(تنگه را بر آنها بست)
آریوی اَنْشَنی روزِس سیا كهِ / اُردیه سِقَنْدرِه میـن یكْ بـلاكِه
(ترجمه: آریو برزن سردار انشانی، روز او را (اسکندر) سیاه كرد/ اردوی اسکندر به هم ریخته و همدیگر را گم كردند)
سقندر وِهِ هزیمی خوار و پریشون / وه اَنشن و اتَپْ گروز ری نا وِه هندون
(ترجمه: اسکندر با گریز و فرارخوار و پریشان/ از انشان با مخفیكاری، رو گذاشت به هندیان( هندیجان نه هندوستان) كه با تنگ تكاب در كهگیلویه با راههای كوهستانی آن روز 50 تا 60 كیلومتر مسافت دارد.( نه هندوستان 4 هزار كیلومتری).)
زانزان تاوه انشن كهُسار مُنگَشْتْ / قلته گاه اردیس بیتا هندیون دشت
(ترجمه: از آنزان تا انشان(ایذه فعلی تا كهگیلویه فعلی) كوهستان منگشت/ قتلگاه سپاه او بود تا دشت هندیجان)
تا بِره هِندیون پا او وهُ دریا / بره سی وِلاتِ خُس جون كُنه صحرا
(ترجمه: از دست آریو برزن رها شود و برود هندیان(هندیجان) كه در سواحل خلیج پارس قرار دارد و از آنجا تدارك آذوقه و كشتی كند تا بتواند برود به مملكت خود مقدونیه و جان خود را نجات دهد)
هندیون جون سِر دست جلوس گِرِهْدِنْ/ لاشِ لاشِ آُرْدیسه پا قَلْهِ رِهْدِنْ
(ترجمه: هندیانیهای جان در كف جلوی او را گرفتند/ ـ اجساد كشتههای اردوی او را، پای قلعه ریختند)
پا حصار هندیون بُراز نشون زَید/ پَهْلیه سقندره تیرِ كَمون زید
(ترجمه: در پای حصار هندیجان «براز» نامی، كمان خود را نشانه گرفت و پهلوی اسکندر را با تیر كمان خود زد و زخمی كرد)
جونم با تیر بُراز آرش نِشون بی / سقندر مُقنی واس نیمه جون بی
(ترجمه: مرحبا بر تیراندازی تیر «بُراز» كه نشان از تیر «آرش» كمانگیر دارد/ الكساندر مقدونی با این تیر نیمه جان شد «زخم سخت برداشت»)
نادِنِس وه تَخْتِ چُو اُردیس وِه خواری/ ری وِه ری اَفْتُو رَهْرُو رَهْدِنْ وِه زاری
(ترجمه: نهادند او را بر تخت چوبی(تابوت) ـ تخت روان و سپاهیان او با خواری و خفت رو گذاشتند به راه غروب آفتاب( در مسیر غروب خورشید به سوی هندیجان) و با زاری رفتند)
مُقنی جاهل اُوید غافل زشیرون / وه آنزان تا وه آنشن بیخوار میدون
(ترجمه: مقدونی نادان بدون توجه به شیران ایران زمین به اینجا آمد)/از آنزان تا انشان (ایذه فعلی تا كهگیلویه فعلی) در همه میدانها خوار شد
این در حالی است که گروهی از مورخان شرقی همچون یاقوت حموی مؤلف معجم البلدان از وقوع نبردی بین ایرانیان و هندیها در این مکان (هندیجان) گزارش داده و گفته اند که:"ایرانیان در این مکان (هندیجان) بر هندوان پیروز شدند و به همین جهت آنجا را هندیان یا هندیجان نام نهاده اند". همچنین زکریای قزوینی در کتاب آثار البلاد و اخبار العباد آورده است:"که در این مکان جنگی بین ایرانیان و هندیان در گرفته است".وی مینویسد:"هندیجان یکی از آبادیهای خوزستان است، آتشکده ای در آن است، مجوسیان، هندیجان را ارض مقدس می خوانند و از آن برکت می جویند."
رودخانه زهره – هنديجان در قسمت جنوبي زاگرس مياني واقع شده است.مساحت حوزه آبريز زهره 16033 كيلومترمربع است كه حدود 10789 كيلومترمربع آن را مناطق كوهستاني و 5244 كيلومترمربع آن را كوهپايه و دشتها تشكيل ميدهند . وسعت دشتها در بخشهاي علياي حوزه آبريز كمتر بوده و قسمت بيشتر آن در منطقه زيدون و هنديجان در جلگه خوزستان قرار گرفته است .
حوزه آبريز زهره در تقسيمبندي كلي هيدرولوژي ايران جزء آبريز خليج فارس بوده و محيط آن به حوزههاي آبريز مارون و جراحي از شمال و حوزه رودخانه كارون ، كر و مسيلهاي حوزه مهارلو از شرق ، رودقرهآقاج ، رود شاپور از جنوب شرق و مسيلهاي ديلم و گناوه از جنوب محدود ميباشد .
شهرهاي اردكان فارس ،پلدشت ، نورآباد ممسني ، دوگنبدان و هنديجان و دهدشت در اين حوزه قرارگرفتهاند . بخشي از جاده ارتباطي بهبهان به شيراز و شيراز به ياسوج د راين حوزه واقع شده است .
در بخش شمالي كوه سفيد با ارتفاع 3415 متر حوزه را از حوزههاي مارون و بشار (كارون) جدا ميكند . در بخش شرقي قلههاي رنج و غورهوان به ترتيب با ارتفاع 3718 و 2898 متر حدفاصل اين حوزه با حوزههاي رودخانه كر و درياچه مهارلو ميباشد . كمترين ارتفاع حوزه زهره در دشت خوزستان و در ناحيه هنديجان همتراز سطح دريا ميباشد . طول رودخانههاي زهره و هنديجان 490 كيلومتر ميباشد .
علیابن مهزیار اهوازی (هنديجاني)
علیابن مهزیار اهوازی، که در قرن سوم هـ. ق میزیسته است، از فقها، محدثان و دانشمندان معروف شیعه و از اصحاب امام رضا(ع)، امام جواد(ع)، امام هادی(ع)، و امام حسن عسکری (ع) بوده و احکام دینی را نزد آنها فرا گرفته و در برخی از مناطق، بخصوص در اهواز به عنوان نماینده ایشان بوده است. محل تولد ایشان هندیجان میباشد ولی با توجه به اینکه در قرن سوم هـ.ق هندیجان از توابع شهر دورق بود لذا او را اهل دورق معرفی کردهاند. پدر وی مذهب نصرانی داشت و سپس مسلمان شد و علی نیز به تبعیت از پدر در نوجوانی مسلمان گردید.
براساس برخی روایات وی در زمان امام حسن عسکری(ع) وفات یافته است. بنابر روایات تاریخی هنگامی که مأمون خلیفه عباسی دستور داد تا امام رضا (ع) به عنوان ولیعهد او از مدینه عازم خراسان شود امام (ع) در مسیر حرکت خود در روز شانزدهم صفر سال 201 هـ.ق وارد اهواز شد و چند روزی در این شهر توقف نمود. بعداً در محل اقامت امام(ع) مسجدی به نام مسجدالرضا(ع) بنا گردید که علیابن مهزیار وصیت کرد پس از مرگ او را در مسجد مذکور دفن کنند. در قسمت غربی بقعه وی و پیوسته به مقبره سالنی وجود دارد که احتمالاً همان مسجدی است که به آن اشاره شد.
نمونهای از شعر مردم هندیجان
سلام بر هندیجان
سلام من به "هندیجان"، پیام من به سامانش *** به خاک پاک زر خیزش،به خورشید درخشانش
پیام من به باغ و راغ و کوه و دشت هموارش *** به خاک پاک و آب صاف ودریا وبیابانش
به رود "زهره ی" جوشان که پیچانست در کهسار *** به نخلستان زیبایش،به دریای خروشانش
درود من به پاکانش،ستود من به نیکانش *** به تل خاک "پهکانش" که جا مانده ز دورانش
سلام من به "شاه مشهد"، به "قبر سید" مغفور *** به "میر رحمان" معروفش که جانکاهد مارانش
کنونش "هندیان" نامند،لیکن جای دیرینش *** بود نزدیک "مهرویان"،به تاریخ درخشانش
تو در تاریخ مشهوری ولی افسوس مهجوری *** چو شد آن شوکت دیرین،بکن بر من نمایانش
اگر قهر طبیعت زیر و رو بنمود و ویرانت *** چرا در رفتی از جای و نه برکندی تو بنیادش
تو ای "سی نیز"،ای سی نیز سر گردان *** چرا در زیر یم خفتی و ترسیدی ز طغیانش
(این شعر یک شب قبل از بمباران هندیجان سروده شده - 17/01/1367)
زبان مادری
ای رسیده ز ره! بخوان و بدان - واژههای قشنگ هندیجان
فارسی واژههای پر ز گهر - در هم آمیخته چون شهد و شکر
«بو» پدر، «کُـر» پسر بود جانم - «دی» تو را مادرست می دانم
«مُو» من، «ها» بله، «اوريس» عروس - «پیل» پول و چراغ هم «فونوس»
«تیه» را چشم و «پوز» بینی دان - مژه «مِرزنگ»، گو پسون «پستان»
«می» مو و «ری» ست صورت انسان - «کُم» شکم، «لیغرو» ست روده آن
«لُو» لب و «لُو» گم است در معنا - «گَپ» بزرگ و «گَپ» ست صحبت ما
یک «گُلپ» گونهای بود شاداب - یک «گُلپ» جرعهای بود از آب
«بُرگک» انداختن زدن چشمک - قصههای قدیم هم «مِتَلک»
«بُرگ» ابرو بود «بُت» است گَلوُ - «توره» روباه و گربه است «گُلو»
«مُشک» موش است و «پخشه» است مگس - این دو حیوان موذی و ناکس
«حونه» خانه است و «تو» اتاق نشین - «نوگه» را ناودان بدان به یقین
آنکه گويد «نِها» به جای جلو - نام گرداب را نهد «پیتنو»
ساقه گندم و جو است «کِلوُر» - تلخ «تهل» است و شور باشد «سور»
هرچه را خواستی بگو «ایخُم» - ور نمی خواهیش بگو «نیخُم»
«نیترُم» یعنی آنکه نتوانم - «ایترُم» عکس «نیترم» دانم
از چغندر سؤال کردی دوش - نام آن «چُندر» است باش بهوش
تخم مرع است «خایه»، «آش» چلو - آب «اُو» باشد و گلاب «گُلو»
«اَرس» را اشک و «گیروَه» گريه بخوان - نام «میمون» بنه تو بر مهمان
«پَرپروک» است نام پروانه - «کَلو» آمد به جای دیوانه
اوزان قدیم
زاشک دیده پایش ریختم من - بسنگ هندیون «هُمبَرسه غازی»
به او گفتم بگیر این «نِسبِکی» دل - که دارد در درونش با تو رازی
بکن رحمی به من «نیمه نیمی» - مرا کن غرق در «دو نیم» نازی
منم محتاج «پیناری» محبت - بجز عشقت ندارم هیچ بازی
دلت چون سنگ «نیمی» سخت باشد - نداند راه و رسم دلنوازی
«سه پیناری» تو را مهر و وفا نیست - به هجرانت چو شمعم می گدازی
جوابم گفت با طعن و تمسخر - تو گنجشکی کجا در خورد بازی
تو چون «دُسّیر» بر قلبم ثقیلی - تو را ارزش نباشد «نیم غازی»
فراموشم نما چون «مَن» ندارم - به «پَشتیرت» به «دَخسیرت» نیازی
نه «نیمن» خواهم از تو نی «سه دَخسیر» - نمی رقصم دگر با هیچ سازی
«من کوچک» «من هاشم» ز عشقت - ندارد پیش من قدر پیازی
تجلّی بهر اوزان قدیمی - گرفت الفاظ را نیکو به بازی
از محمد حسن تجلی - هندیجان - 1347
ضرب المثلهای هندیجانی
- آشپِِلا عیب اُسوُم ایکُنِه (آبکش عیب کف گیر می کنه)=دیگ به دیگ میگه روت سیاه
- اوخُون نه کارِ بُزه = کار هر بز نیست خرمن کوفتن
- کُررُوش دَم دیوار نَخَردِه (آرنجش به دیوار نخورده) = یعنی سرد و گرم روزگار را نچشیده
- اَ نمیرُم نه پیرُم (اگه نمیرم هنوز پیر نیستم) = یعنی آخر کارش را هم می بینیم
- ایبَرِت سر رو تشنه ایارِت (می برت رودخانه و تشنه برمی گردانت) =نشانه زرنگی و زیرکی کسی است
- مُو ایگُم نرِه او ایگِه بدوشِش = من میگم نر است او میگه آنرا بدوش
- مِی نوگهٔ دیراندازه (مثل ناودونی که آب را دور پرتاب میکنه) = کسی که فقط به درد غریبهها می خوره
- چارهٔ خر نیتَره پِی کُره خره ایشکَنه (حریف الاغ نمیشه پای بچه الاغ را می شکند) = کسی که حریف اصل نمیشه به فرع میپردازد
- مِن شهر کُورَل باید دَس بِنی ری تیت (در شهر کورها باید دستت را روی چشمت بزاری) = همرنگ جماعت شی
- اگه مُلایی سرِ قبر خُت بخون = اگه بلدی خودت انجام بده
- دل بِینِی دلِه = دل به دل راه داره
- مِن شهر کورَل یِه تیهای هم پادشایه (در شهر کورها آنکه یک چشم داره پادشاهست) = از جهل عده ای، آن که کمی عاقل است سردسته شده .
منبع:
http://www.shahrehendijan.blogfa.ir
http://www.farsnews.com
گردآورنده:
کاوه ملک میرزایی |